آرام باش

                          توکل کن

                                   تفکر کن

                                            سپس آستین ها را بالا بزن،

                                   آنگــــــاه

                          دستان خدا را می بینی

                که زودتر از تو دست به کار شده اند...

بیخیال..

همیشه در زندگی زمان هایی وجود داره ک باید بیخیال شد

باید گذشت .. باید برید ... !

نه اینکه ژست روشنفکرانه بگیرم ن . . . !


اما هر چه که مقاوت میکنیم

باز هم بعضی چیز هارا نمیتوان آموخت .. !

بعضی حرفهارا نمیتوان گفت

و بعضــــــــــــــــــــــی ها را نمیتوان دوست نداشت ..!

مناجات

 

الهی..999454565.
سه خصلت است که نمی گذارد از درگاهت چیزی بخواهم ،
و فقط یک خصلت است که مرا به آن ترغیب می کند ؛

آن سه خصلت عبارتند از :
فرمانی که داده ای و من در انجامش درنگ کرده ام ،
و کاری که مرا از آن نهی فرمودی ولی من بدان شتافته ام ،
و نعمتی است که عطا فرموده ای ولی من در شکرگزاریش کوتاهی نموده ام ...

و اما تنها مساله ای که مرا به سویت می خواند :
تفضل و مهربانی تو به کسی است که به آستانت روی آورده ،
و چشمِ امید به تو بسته است ...

همه ی لطف و احسانت از روی تفضل ،
و همه ی نعمتهایت بی سبب و بدونِ زمینه ی استحقاق است ...


منبع:ar-jostejooye-khoda.blogfa

یلدا مبارک!

به گیله مرد گفتم : سلام، یلداتون هم پیشاپیش مبارک .

سرش رو از کتاب بلند کرد و با لبخند گفت : سلام ، برای شما هم مبارک باشه . ولی میدونی یلدا یعنی چی ؟

گفتم البته : یلدا یعنی طولانی شب سال و شبی هست که دور هم جمع میشیم و با هم حرف میزنیم و خوراکی هم میخوریم .

گیله مرد گفت : فقط همین ؟

گفتم: بله ، مگر غیر از اینه ؟

پرسید:  حالا چرا باید شب یلدا این اتفاقها بیوفته ؟

گفتم : البته اینم حرفیه ، چون تو هر شب دیگری هم میتونست باشه . ولی نظر تو چیه ؟

گیله مرد با لبخند گفت :  بله ، همونجوری که گفتی یلدا یعنی تاریکی و ظلمت طول کشیده و ما منتظر  طلوع خورشید هستیم ، اما " یلدا " رمزیه که ایرانیان باهوش از قدیم الایام برای ما به یادگار گذاشتن.

با خنده و تعجب گفتم رمز ؟ قضیه جالب شد.

گیله مرد گفت: بله مناسبتهای ما مثل ادبیات کهنمون در خودشون رمز و رازهایی دارند که تا وقتی این مناسبتها هست این رمز و رازها هم در طول زمان جریان پیدا می کنند.

حالا یلدا رو مرور کن : وقتی تاریکی طولانی همه جا رو فرا میگیره و خورشید اومدنش به تاخیر میافته ایرانیان دور هم جمع میشند  ، بیدار می موندند  و هرکس در کمال مهربانی چیزی رو که داشت بین همه بدون تکلف ایثار میکرد . و این یعنی چی ؟

با خوشحالی گفتم:  اتحاد، بیداری و همدلی . چیزی که در سالهای 57 یا در زمان جنگ ملموس تر می دیدیم .

گفت: بله و با این سه میشه هر یلدایی رو پشت سر گذاشت .

ylid بهترین جمله های شب یلدا

منبع:وبلاگ جملات زیبا گیله مرد

خدا جون

 خدایا!!

به خاطر شیطونیام

 به مامانم اراده ی قوی وبه بابام صبر

وتحمل بده!!!!bipfa_424830_312963982090685_133031716750580_764789_1374993892_n.jpg - 	خدایا! در این شب‌های نزدیک به عید سرِ هیچ کودکی را گرسنه بر بالینش و حسرت خرید لباس عید رو بر دل‌ هیچ کودکی در سرزمینم نگذار آمین.........!!!

افراد خالدار!(جالب وخواندنی)


 افراد خالدار ( جالب و خواندنی )

صد نفر آدم در یک سالن زندانی هستند.
حداقل یک نفر و حداکثر همه ی آن ها دارای یک خال بر روی صورتشان هستند.
هیچ کدام از این افراد نمیدانند که آیا خود دارای خال هستند یا نه.
به آنها گفته شده به ازای هر آدم خالدار یک شبانه روز(نه کمتر و نه بیشتر)مهلت دارند که آدم های خالدار از سالن بیرون بیایند.
این افراد نمی توانند هیچ ارتباطی با افراد دیگر موجود در سالن برقرار کنند.
تنها ارتباط موجود دیدن صورت افراد دیگر است.
به هیچ امکاناتی هم دسترسی ندارند تا صورت خود را ببینند.
تعداد افراد خالدار هم معلوم نیست.

ادامه نوشته

آدم ها کجان؟

شازده کوچولو از گل پرسید:

آدم ها کجان؟

گل گفت:

باد هی این ور می بردشون،

این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشون شده!

 

پیش از اینها فکر می‌کردم خدا
خانه ای دارد کنار ابرها


مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا


پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور


ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او


اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان


رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل و طوفان، نعره توفنده اش


دکمه ی پیراهن او، آفتاب
برق تیغ خنجر او ماهتاب


هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست


پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود


آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین


بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود


در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

 

هر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها


زود می‌گفتند: این کار خداست
پرس وجو از کار او کاری خطاست


هرچه می‌پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است


تا ببندی چشم، کورت می‌کند
تا شدی نزدیک، دورت می‌کند


کج گشودی دست، سنگت می‌کند
کج نهادی پای، لنگت می‌کند


با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو و غول بود


خواب می‌دیدم که غرق آتشم
در دهان اژدهای سرکشم


در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین


محو می‌شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...


نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا


هر چه می‌کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود


مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه


تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله


مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

 

تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر


در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدم، خوب و آشنا


زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست؟
گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست!


گفت: اینجا می‌شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

 

    با وضویی، دست و رویی تازه کرد
    با دل خود، گفتگویی تازه کرد


    گفتمش، پس آن خدای خشمگین
    خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟


    گفت : آری، خانه او بی ریاست
    فرشهایش از گلیم و بوریاست


    مهربان و ساده و بی کینه است
    مثل نوری در دل آیینه است


    عادت او نیست خشم و دشمنی
    نام او نور و نشانش روشنی


    خشم، نامی ‌از نشانی های اوست
    حالتی از مهربانی های اوست

 

قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است


دوستی را دوست، معنی می‌دهد
قهر هم با دوست معنی می‌دهد

 

هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است...

 

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان و آشناست


دوستی، از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر


آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد


آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود


می‌توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا


می‌توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد


می‌توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد


چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت


می‌توان با او صمیمی ‌حرف زد
مثل یاران قدیمی‌ حرف زد


می‌توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند


می‌توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد


می‌توان درباره ی هر چیز گفت
می‌توان شعری خیال انگیز گفت


مثل این شعر روان و آشنا:
پیش از اینها فکر می‌کردم خدا

خدا

شعر زیبای قیصر امین پور درباره ی خدا

پیش از اینها فکر می‌کردم خدا
خانه ای دارد کنار ابرها


مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا


پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور


ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او


اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان


رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل و طوفان، نعره توفنده اش


 

ادامه نوشته

مثلث برمودا محلی است وهم‌انگیز که در آن صدها هواپیما و کشتی در هوا و دریا ناپدید شده‌اند. بیش از هزار نفر در این منطقه وحشت گم شده‌اند، بدون اینکه حتی یک جسد یا قطعه پاره‌ای از یک هواپیما یا کشتی مفقود شده ، به جا مانده باشد.



مثلث برمودا

موقعیت مثلث برمودا

مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایره‌ای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق می‌گردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمی‌شود.

وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف می‌کند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو می‌گذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر می‌گردد. »

این محل فتنه‌انگیز و تقریبا باور نکردنی اسرار غیر قابل توصیف جهان را به خود اختصاص داده است. مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن 6 هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر 1945 کسب کرد. 5 فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز می‌کردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات ، به هوا برخاست که هر شش هواپیما به طرز فوق‌العاده مشکوکی مفقود شدند.

آخرین پیامهای مخابره شده آنها با برج مراقبت حاکی از وضعیت غیر عادی ، عدم روئیت خشکی ، از کار افتادن قطب نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدتها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته ، لکه روغن ، آثاری از اجسام شناور ، خدمه یا تجمع مشکوکی از کوسه‌ها دیده نشد. هیچ حادثه‌ای چه قبل و چه بعد از آن ، تا این حد حیرت‌آورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه ‌قایقها و کشتیهایی مفقود شده‌اند ، در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشته‌اند.

برمودا 

 

برمودا

بلندترین درخت خرما


بلند قد ترین مرد دنیا


بزرگترین پروانه در دنیا


بزرگترین موش دنیا


بزرگترین گوسفند دنیا


عجیب ترین نوع ساعت که روی ناخن قرار داده میشود


بزرگترین گاو دنیا


عجیب ترین چشم دنیا با دو عنبیه


عجیب ترین ماشین دنیا


درازترین خیار جهان را کلر پیرس ( Clare Pearce ) از بریتانیا پرورش داد.این خیار در آگوست ۲۰۱۰ در شهر پیتربورو ( Peterborough ) بریتانیا اندازه گیری شده که ۱۱۹٫۳۸ سانتی متر درازای آن بود.

بزرگترین شاخ گاو در جهان با محیط ۹۵٫۲۵ سانتی متر متعلق به یک گاو واتوسی آفریقایی به نام لارچ ( lurch ) بود که توسط جینیس ولف ( Janice Wolf ) آمریکایی در گاسویل ( Gassville ) ایالت آرکانزاس ( Arkansas ) نگهداری می شد.

بزرگترین پیچ گوشتی جهان متعلق به توماس بلک‌تورن ( Thomas Blackthorne ) از بریتانیا می باشد که دسته آکریلیکی آن دارای ۱۹٫۵ سانتی متر پهنا و ۵۰ سانتی متر درازا می باشد.همچنین میله فولادی آن دارای ۲۵ میلیمتر ضخامت و تا ۵۱ سانتی متر نیز جلو می‌رود.درازای نهایی آن ۱۰۱ سانتی متر می باشد.

هدیه فارغ التحصیلی

 
مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏ های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت:...

من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی نا امید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من می دهی؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.


سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده. یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید. هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد. اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد. در کنار آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده است

مامائی، از دیدگاه طب سنتی

1-درطب ایرانی –اسلامی،ماما نقش تعیین کننده ایی درافزایش

سلامت،افزایش هوش جنین دارد.

2-ماما درطب ایرانی-اسلامی،باتعیین چگونگی تغذیه درحین بارداری-قبل

بارداری وزمان شیردهی،نقش بسیار موٍٍثری،دربالابردن توان ایمنی بدن

مادروکودک-بالابردن ضریب هوشی کودک-پیشگیری از بیماریهای بدو

تولدکودک(زردی-کاهش رشد جنین و...)افزایش کیفیت شیرمادر دارد.

 

3-ماما درطب ایرانی-اسلامی ،بااستفاده از روش هایی طب سنتی به

مادرکمک می کند که خونریزیهای بعد از زایمان به حداقل برسد ورحم هرچه

 سریع تربه حالت طبیعی قبل از زایمان برگردد ودرنهایت مادرهر چه سریع

تر،توان قبل از زایمان وبارداری خود را به دست آورد.

4-ماما در طب ایرانی-اسلامی،بااستفاده از روشهای طب سنتی،از چند ماه

قبل از بارداری نقش تعیین کننده ای درتعیین جنسیت نوزاد(دختروپسرشدن

جنین)ایفا می کند.

5-نتایج درخشان طب ایرانی-اسلامی ازلحاظ ،تعیین جنسیت افزایش

سلامت ،افزایش وزن ،افزایش هوش ، پیشگیری از بیماریهای دوران نوزادی

(زردی ،دل درد های شایع دوران نوزادی وشیر خواره گی و....)

افزایش مقدار شیر مادر ،افزایش کیفیت شیر مادر ،به هیچ وجه قابل مقایسه

 با طب کلاسیک نمی باشد.


خلاصه میگذرد!!!!

از شیخ بهائی پرسیدند: سخت

میگذرد..چه باید کرد؟شیخ گفت: خودت

میگویی سخت! میگذرد! سخت که

نمیماند! پس خدارا شکر که می گذرد و

نمیماند......

روذ دوشنبه با مامان بابام راهی دانشگام شدم واسه ثبت نام!!!

 

 ووی خدا نصیب همه کنه البته نه به این سختی!!!!!

 

بابا هفت خان رستمم اینقد خاناش سخت نبود!!! والا؟؟؟

 

خلاصه با هزار سختی وخطر شهادت و له شدگی بالاخره ثبت نام شدیم..و

 

فردا...ینی  جمعه راهی میشم واسه شروع سال تحصیلی جدید والبته

 

 زندگی جدید خوابگاهی!!!!